روز از نو

امروز آغاز بقیه روزهای زندگی من است

روز از نو

امروز آغاز بقیه روزهای زندگی من است

نوشتن دوباره

دوباره شروع به نوشتن میکنم نوشتم درباره ء هیچ و همه چیز

فیلمهایی که میبینم ، کتابهایی که میخوانم و احساست متفاوتی که در طول روز دارم در نوشته های من کمی از همه چیز هست گاهی سایه ایست که با من حرف میزند و گاهی فیلمی که قسمتی از روزم را ساخته ، این روزها به پایینترین حد زنده بودن رسیده ام .

اولین فیلمی که برای دیدن انتخاب کردم یک انیمیشن نسبتا سیاه از پاتریس لوکنت به نام فروشگاه خودکشی بود

برخلاف تصورم زیاد برام جذاب نبود . شروع جذابی داشت و فضاسازی زیبایی هم داشت آدمو بیاد فیلمای روی اندرسون مینداخت  ولی داستان میتونست بسیار زیباتر تعریف بشه البته چیزی را که فیلم قصد بیانشو داشت دوست نداشتم میخواست بیان کنه زندگی هر چی سخت باشه هم زیباتر از مرگه و یکمی لبخند و یکمی نور میتونه زندگی را روشن کنه ولی روایت فیلم زیادی هالیوودی شده بود

کتابی که اینروزها میخونم در مورد صادق هدایته

« میخواهم  سرتاسر زندگی خودم را مانند خوشه ء انگور در دستم بفشارم و عصاره ء آن را ، نه ، شراب آنرا ، قطره قطره در گلوی خشک سایه ام مثل آب تربت بچکانم »

هوشنگ اتحاد نویسنده کتاب در توضیح جمله مینویسد : اضافه کردن آب تربت به جمله به این دلیل است که می خواهد این احساس دردناک را یک فارسی زبان بخواند و ایرانی شیعه از لغت شراب سر در نمی آورد . اگر مسیحی کاتولیک با یک قطره ء شراب که به لبش میگذارند به سوی مرگ میرود ، به شیعه در حال احتضار آب آلوده به تربت میدهند .

این جمله ها منو به فکر فرو برد فکر میکنم برای هوشنگ اتحاد قسمتی از این جمله ها ، کشف نشده باقی مونده یکی از شعرای خیامو بیادم انداخت

چون در گذرم به باده شوئید مرا ...... تلقین ز شراب ناب گویید مرا

خواهید به روز حشر یابید مرا ...... از خاک در میکده جویید مرا

برای هدایت به غیر از ادبیات غرب خیامم خیلی مهم بوده بیشتر از اینکه به مراسم مرگ کاتولیکها فکر کنه به خیام فکر میکرده و حقیقتی که شراب برای خیام داشته

امشب می جام یک منی خواهم کرد .... خود را به دو جام می غنی خواهم کرد

اول سه طلاق عقل و دین خواهم گفت ... پس دختر رز را به زنی خواهم کرد

اینکه هدایت میگه عصاره آن نه شراب آن به خاطر اینه انگور باید مدت زمانی بمونه تا تبدیل به شراب بشه و هدایت از نفهمیدن افراد زمانه اش خشمگینه و میدونه باید این جمله ها مدت زمانی از گفتنشون بگذره تا ارزش واقعیش کشف بشه هدایت از زمان خودش جلوتر بود ، مقایسه ای که بین شراب و آب تربت انجام داده کمی برام سخته توضیح دادنش با وجودی که میفهممش

بعد از این کتاب خوردن یک فنجان قهوه یک رنگ جدید به زندگیم داد ، همراه قهوه فیلمی را که فکر میکردم ندیدم

را تماش کردم فیلم مرد پر دردسر از سینمای نروژ ، گاهی دنیا شوخیهای جالبی با آدم میکنه این فیلمم در مورد خودکشی بود و بسیار زیبا ، قبلا فیلمو دیده بودم ولی تماشای دوبارش برام لذت بخش بود

فیلم داستان مردی بود که بعد از خودکشی موفقش به شهری تبعید میشه که آدمها در اون نمیمیرند حتی اگه بارها خودشونو بکشند در این شهر زیبا و دوست داشتنی هیچ چیز طعمی نداره بویی نداره و آدم هرچقدر هم مشروب بخوره مست نمیکنه ، آدمهای دوست داشتنی این شهر بدون داشتن هیچ احساسی کنار هم زندگی میکنند ولی مرد دوست داشتنی داستان ما هنوز زندگی توی این دنیا را دوست نداره و دوباره شورش میکنه .....

فکر میکنم امروز زیادی به زندگی امیدوار شدم بهتره کمی پروست بخونم تا از زیباییهای زندگی بیشتر لذت ببرم ؟!

نظرات 1 + ارسال نظر
سعید صفائیان یکشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 07:22 ب.ظ http://ebooklet.vcp.ir/

سلام دوست عزیز وبلاگ خوبی داری دوس دارم با شما تبادل لینک داشته باشم اگه این افتخار رو میدی منو با اسم"فروشگاه جزوه و مقاله" با لینک"http://ebooklet.vcp.ir" لینک کن بعد به من خبر بده منم شمارو لینک کنم با تشکر راستی دوسداری از وبلاگت درامد کسب کنی؟؟؟اگه دوسداری دوتا راه بهت پیشنهاد میکنم که میتونی با تلاش خود درماه حدود500هزار تومن درامد داشته باشی.اگه دوست داشتی بیا وبم و تو قسمت تماس با ما اعلام امادگی کن با سپاس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد